نظر از: رحیمی [عضو] 

در مزا رآباد شـهر نیستی اسـتخوان زندگی پوسـیده بود

مرگ وحشت با دهان اسـلحه اسکلت ها را دهان بوسـیده بود

دیـو در تاریکی آن سـالـها
از تن آلاله ها ، جان می گـرفت

خون سرخ شاهدان نوشیده بود عنجه هاشان را به دندان می گرفت

آدمی افسـون شـیطان پلید، گوسـفندان راضی از چوپانشـان

گر کسی بیدار می شد ناکهان کشته می شـد بی صدا یا بی نشان

در چنین ظلمت شب ایران زمین ناگهان، نـوری درخشـیدن گرفت

روح روح ا… ، جان در تن دمید
ابر رحمـت نـیز باریدن گـرفت

آمد آن آرام جان از هجرتش
گوئیا آن شب شـده صبح سـپید

مردمانـش گشـته با هم متحد
نـور ایمـان در دل آنها دمـید

مردم بیدار گشـته می شـدند هـمصـدا با رهـبر بیـدارگر

با غریو مشــتهای لالــه ها
دیـو شـد از کاخهایش در بـدر

نورحـق تابـید در دلهـای ما
دست ها دست خدایی گشته بود

نارها گشــته اســیرنـورها
موسـم جشن رهایی گشته بود

سالگشت دیگری ازره رسـید
تهنیت ایدوسـتان، همسنگران

شادی خود را کمی قسمت کنید سهم دارند از شـماها دیگران

دهه فجر مبارک

1395/11/19 @ 10:27


فرم در حال بارگذاری ...

مداحی های محرم