السلام علیک یا نبی الرحمة
زمین، کسى را گم کرده است؛
کسى که رد گام هایش، بهشت را به ارمغان جاى گذاشت،
و دست هاى بر آسمان برآمده اش، باران را به خشکسالى خالى مى آورد؛
کسى که بودنش، کابوس را از خواب کائنات سترده بود؛
او که نامش، بر جاهلیت زمین تاخت و فطرت ها را به اوج پاکى برد.
صلی الله علیک یا رسول الله الاعظم
شهادت امام حسن مجتبی..
یا کریم آل طاها ادرکنا
خداحافظ ای پدر سخاوت، ای سید جوانان بهشت!
تو، امید دست های خالی بودی؛
امید پدرانی که می دانستند تا تو هستی
طعم گس شرمندگی را نخواهد چشید.
صلی الله علیک یا حسن مجتبی
السلام علیک یا امام الرئوف!
سلام بر تو که مهربانی هایت از شمار زائران انبوهت بسیار بیشتر است.
امروز، سلام اشکبار ما با سوختن «اباصلت» همراه شده است.
سلام بر تو ای خورشید تابان خراسان که تمام انگورها، مرثیه خوان واپسین لحظات توانَد
امان نداد مرا این غم و به جان افتاد
میان سینه ام این درد بی امان افتاد
به راه روی زمین می نشینم و خیزم
نمانده چاره که آتش به استخوان افتاد
چنان به سینه ی خود چنگ می زنم از آه
که شعله بر پر و بال کبوتران افتاد
کشیده ام به سر خود عبا و می گویم
بیا جواد که بابایت از توان افتاد
بیا جواد که از زخمِ زهر می پیچد
شبیه عمه اش از پا نفس زنان افتاد
شبیه دخترکی که پس از پدر کارش
به خارهای بیابان به خیزران افتاد
به روی ناقه ی عریان نشسته ، خوابیده
وغرق خواب پدر بود ناگهان افتاد
گرفت پهلوی خود را میان شب ناگاه
نگاه او به رخ مادری کمان افتاد
دوید بر سر دامان نشست خوابش برد
که زجر آمد و چشمش به نیمه جان افتاد
رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و
به هر دو گونه ی زهرا ترین نشان افتاد
رسید زجر و پی خود دوان دوانش بُرد
که کار پنجه ی زبری به گیسوان افتاد
به کاروان نرسیده نفس نفس می زد
به خارهای شکسته کشان کشان افتاد
دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس
دوباره رأس اباالفضل از سنان افتاد
شعر از حسن لطفی
دوست عزیزم شهادت مولای غریبان بر شما تسلیت باد.