جهت دانلود بروشور اینجا کلیک نمایید.
خادمی كه هیچگاه صدای اربابش را نشنید
یحیى مازنى روایت كرده است:
مدتها در مدینه در خدمت حضرت على علیه السلام به سر بردم و خانهام نزدیك خانه زینب سلام الله علیها، دختر امیرالمؤمنین بود. به خدا سوگند هیچ گاه چشمم به او نیفتاده صدایى از او به گوشم نرسید. به هنگامى كه مىخواست به زیارت جد بزرگوارش رسول خدا صلوات الله علیه برود، شبانه از خانه بیرون مىرفت ، در حالى كه حسن (ع ) در سمت راست او و حسین (ع ) در سمت چپ او و امیرالمؤمنین (ع ) پیش رویش راه مىرفتند.
هنگامى كه به قبر شریف رسول خدا نزدیك مىشد، حضرت على علیه السلام جلو مىرفت و نور چراغ را كم مىكرد. یك بار امام حسن از پدر بزرگوارش درباره این كار سؤال كرد، حضرت فرمود: مىترسم كسى به خواهرت زینب نگاه كند.
صفحات: 1· 2
به مناسبت سال روز ولادت عقیله بنی هاشم و اُسوه صبر و مقاومت
بحث و بررسی در زندگانی الگوهای کامل و شایسته ـ به ویژه بانوان پاک دامنِ آسمانی که از خاندان اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) سر برآورده اند ـ برای هر انسانِ شیفته حق و عدالت و تعالی، مفید و درس آموز هست. یکی از بانوانِ نمونه حضرت زینب(سلام الله علیها)، دختر مولی الموحّدین، حضرت امام علیّ بن ابی طالب(علیهما السلام) می باشد که مطالعه و مرور مراحل مختلف زندگی آن بزرگوار از ولادت تا رحلت، برای همه مردم به ویژه بانوان و دختران مسلمان و غیر مسلمان، آموزنده و عبرت آموز می باشد.
صفحات: 1· 2
حالا او زنی با کرامت است که از او با القاب عارفه، موثقه، عابدة آل علی(علیه السلام) و عقیلة1 بنی هاشم یاد میکنند. زینب در این سالها تفسیر قرآن میگفت و زنان بسیاری از کوثر کلام او، جرعه مینوشیدند؛ شاید دشوارترین روز درس برای او، روزی بود که تفسیر سورة مریم را آغاز کرد و به نخستین آیه آن رسید: «کهیعص» اندوه سراپای دختر علی(علیه السلام) را گرفت. بغض گلویش را میفشرد. درس را تعطیل کرد و به نزد پدر رفت.
مفسری در کنار مفسری سترگتر. استادی در برابر استادی بزرگتر. از اندوه دل با او گفت و تفسیر آن آیه. لحظه به لحظه شوق شنیدن در چهرة زینب نمایانتر میشد. پدر راز شگفتی را با او در میان گذاشت: کاف: کربلا، هاء: هلاکت. زینب خود را برای شنیدن حروف دیگر آماده میکرد. سنگینی این کلمات، قلب زینب را میفشرد.
علی ادامه داد: یاء: یزید، عین: عطش و صاد: صبر! آیا این تفسیر، اندوه زینب را فرو نشاند یا دو چندان ساخت؟ نمیدانیم. زینبی که آمده بود تلاطم دلش را با کلام پدر آرام کند چه میشنید؟ صبر، عطش. «صبر» را در دوران کودکی شناخته بود؛ اما این «عطش» بود که زینب را میسوزاند.
بیتردید این سخن پدر، آهنگ وداع با برادرش - حسین- را در سرزمین جان او مینواخت و تصور فراق حسین _ هرچند با گذشت سالیان بسیار _ دل زینب را بر میآشفت. حسین پناهگاه زینب بود، آنگونه که زخم پهلوی مادر، فرق گلگون پدر و جگر پاره پاره برادر را در پناه او تاب میآورد و به حضور او دل خوش میداشت.
پینوشت:
1. عقیله به زنی گفته میشود که در بین خاندان و همکیشان خود عزیز و گرانقدر است.
زنان اسوه
قيام، مرد و زن نمى شناسد و سازندگى مرزى ندارد، غيرت را در جنسيت حبس نكرده اند واين حصار و حايل نمى تواند چشم پوشى از رسالت بزرگى كه بر دوش انسان است را توجيه كند. و به آن امانت بزرگ نمى توان خيانت كرد. نيمى از بشر را براى زندگى در جهل و بى خبرى نساخته اند و بار سنگين مسؤليت را از آنان برنگرفته اند و «زن» بودن نبايد پوشيدن ترمه تساهلى باشد براى توجيه به عزلت كشيدن زنان.
صفحات: 1· 2